ارادۀ مرد دوچرخه سوار

0
8214
مرد دوچرخه سوار
مرد دوچرخه سوار

نزدیک به یک سال هست که صبح ها بین ساعت ۷:۴۵ تا ۸ آبتین پسرم رو می رسونم به پیش دبستانیش. توی این یک سال هر روز یک نکته توجه من رو به خودش جلب می کرد. البته روزها اول متوجه همیشگی بودن این اتفاق نبودم.

مردی میانسالی با وزن زیاد که تقریبا می شه حدس زد از اضافه وزن رنج هم می برد، در سربالایی خیابون فرشتگان از دوچرخه پیاده شده و با چهره ای عرق کرده در حال برگشت به منزلش.

Marde_topol

اوایل خیلی جدی نمی گرفتم ولی وقتی متوجه شدم هر روز دارم این بنده خدا رو می بینم، برام خیلی جالب شد. جالب تر از اون وزن کم کردن این آقا بعد از یک سال ورزش صبحگاهی بود که امروز واقعا رشک من رو برانگیخت.

صادقانه بخوام اعتراف کنم، احساس کردم که این مرد چه اراده ای قوی می تونه داشته باشه که توی سرما و گرما، برق و بارون یه برنامه رو هر روز انجام بده.

با خودم خیلی کلنجار رفتم. من که خیلی وقته می خوام ورزش کنم، روی زبان انگلیسی وقت بیشتری بگذارم، به موسیقی برسم و هزارتا کار دیگه، یعنی ارادم ضعیفه. واقعا یعنی ارادم ضعیفه ؟

احساس کردم یه مشکل اساسی تر تو این میون هست. به قدری سر خودمو شلوغ کردم که تقریبا همیشه وقت کم دارم. تقریبا بین کارهای هر روز باید اولویت بندی کنم چون حتما به چند تاشون نخواهم رسید. اما مشکل جدی تر بود. اولویت ها هر روز تغییر می کنند.

باید با خودم کنار بیام. اولویت های کارهای روزانه رو باید به روز کنم. حداقل برای یه مدت کوتاه تغییرشون ندم.

اما یه تصمیم هم گرفتم. فردا می خوام به اون مرد سلام بدم و بهش بگم که آفرین. بهش بگم دمش گردم. شاید از این موضوع خوشحال بشه.

 

درج پاسخ