چند روز به تعطیلی عید فطر مانده بود که اشکان زنگ زد و گفت که اگه پایه هستیم، یه سفر به رامسر رو برنامه ریزی کنیم. به نظر خوب اومد و من هم موافقت کردم. اشکان هم زحمت کشید جایی رو که قبلا رفته بود و امتحان کرده بود رو تماس گرفت و رزرو کرد. البته با پرداخت هزینه برای سه شب و دو واحد مجزا. بعدش هم قرار و مدار و خرید جوجه مرینیت شده برای جوجه کباب و گوشت راسته گوسفندی برای کباب چنجه و .. درست شب حرکت اشکان زنگ زد و در جواب خوبی گفت نه اصلا خوب نیستم.
داستان از این قرار بود که طرف یا همان صاحب ویلا دبه کرده بود. گفته بود که این قیمت نیست و الان اینجا خیلی شلوغه و دلایل من درآوردی که باید به جای شبی A تومن، شبی ۲A تومن پرداخت کنید و … البته اشکان از خجالت طرف دراومده بود ولی به هر حال گند خورد توی برنامه ما. حالا ما شروع کردیم زنگ زدن به اینور و اونر که ببینیم جا پیدا می شه یا نه. بساط رو بستیم و خانوم بچه ها همه ناراحت. بماند که به قدری شلوغ بود که هیچ جایی پیدا نکردیم و در نتیجه ساعت ۱۲ شب از سفر گروهی انصراف دادیم.
تکنیک ناجوامردانه صاحب ویلا
صاحب ویلا به نظر من خیلی جالب ویلا و به ما اجاره داده بود و پول هم گرفته بود و خلاصه خیالش راحت که این ویلاها پر هستند. اما منتظر یک مشتری حضوری مونده بود که بیاد و پول بیشتر بده و قرارش با ما رو دبه کنه و پول دوباره ای از مسافر حضوری بگیره. خوب من از این دست ناجوانمردی ها در خطه های توریسیتی زیاد دیدم. اما این دیگه خیلی باحال بود. در واقع شما جنست رو می فروشی با امکان دبه و بدون پرداخت خسارت. هر چند حرکت بسیار زشت و ناجوانمردانه ای بود اما در فروش به هر حال باید منتظر همچنین تکنیکهایی هم بود.
و اما سفر ما
البته ما که کلی تجهیزات آماده کرده بودیم از رو نرفتیم و با خانواده همسرم تصمیم گرفتیم که بریم باغ ایشون توی هشتگرد. همین کار رو هم کردیم و نصف شب راه افتادیم و خوشبختانه بدون ترافیک رسیدیم اونجا. قسمت جالب این سفرها هم هیجان تنظیم برنامه سفر برای گیر نکردن در ترافیک و خواندن اخبار ترافیک سنیگن محورها و پز دادن اینکه ما تو ترافیک نموندیم هست دیگه. خودتون حتما استادید.
سفر ادامه دارد.
درسته که هشتگر سفر محسوب نمی شه اما ما سفر رو در روز جمعه به سمت انزلی برای زدن تنی به آب ادامه دادیم بدون اینکه به سایت هواشناسی کفار آمریکایی سری بزنیم که انگار هوای ما رو بیشتر دارند. آقا انزلی هوا ابری و باران بسیار شدیدی می بارید. انگار پاییزه یا اوایل بهار. هوا هم خنک. برای بزرگسال خیلی خوب بود. ولی پسرم کلی حالش گرفته شد. نتونست راحت شنا بکنه و آفتاب باشه و با شن قلعه بسازه.
اما برای اینکه از زوایای مختلف سفر مطلع باشید در قالب یک گزارش تصویری مراتب رو به استحضارتون می رسونم.