کمتر از ۲۰ روز دیگر به چهل سالگی من باقی مانده است. چهل سال از عمر خودم را به پایان می رسونم و به نظرم بیشتر از نصف راه رو رفته ام. امید به زندگی بسیار بیشتر از ۸۰ سال دارم، اما هجوم افکاری بسیار دلهره آور، گذران این روزها را بیشتر از پیش سخت تر کرده. گاهی فکر می کنم همه عمرم را از دست داده ام و گاهی برعکس بسیار خوشحالم از شرایطی که در آن هستم. البته قبلا هم از این حرفها نوشته ام. مطلبم در خصوص بحران میانسالی را اینجا بخوانید.
ثانیه ها و دقایق زندگی برایم از اهمیت بسیار زیادی برخوردار شده و تقریبا ارزش قائل شدن برای این ثانیه ها کم کم دارد آزار دهنده می شود. من می خواستم در چهل سالگی بسیار بیشتر از این که هستم، اثر گذار باشم. من می خواستم بیشتر از اینکه به اطرافیانم کمک می کنم، کمک کرده باشم.
همه این خواسته را بارها لیست کردم و رتبشون رو بالا و پایین کردم. اما فایده نداره. همش کارهایی ست که می خواستم بکنم اما نکردم. چند وقت پیش مطلبی خوندم که نوشته بود در آینده از کارهایی که نکرده اید بیشتر پشیمون خواهید بود تا کارهای اشتباهتان. شاید این اصل ماجرا باشه.
احساس می کنم که باید کارهای بسیار بیشتری انجام می دادم. احساس می کنم که باید زمان بیشتری برای خودم صرف می کردم. صرف افزایش توانمندی های خودم، صرف استخراج آرزوها و اهدافم از بین همه تفکرات قاطی و پاتی گذشته. باید جدی تر می بودم. بابت روزهایی که برای ارتقای خودم کاری نکرده ام از خودم دلگیر هستم.
اما ….
اما با تمام این وجود به شدت امیدوارم. به شدت اعتقاد دارم که در مسیر موفقیت قرار گرفته ام. به شدت رویاهای بزرگ و شفافی برای خودم دارم که هر لحظه که از عمرم می گذرد در رسیدن به اونها مصمم تر می شوم. به هیچ وجه حاضر نیستم که وقتم را تلف کنم.
بابت وقتی که برای فضای مجازی می گذارم و محتواهای منتشر شده رو نگاه می کنم، کمی از خودم ناراحت هست. هر چند بخشی زیادی از این گشت و گذار در فضای مجازی مرتبط با کسب و کارم هست، اما احساس می کنم می شود وقت بیشتری در روز برای رسیدن به اهدافم صرفه جویی کنم.
روزهای بسیار خوبی در پیش هست و من قطعا موفق تر خواهم شد.