من می‌نویسم پس هستم.
البته فکر می کنم عزیز دلمان «رنه دکارت» گفته بود که من می‌اندیشم پس هستم. نمی‌شود که بیاندیشی و ننویسی. و البته نمی‌شود که بنویسی و نیاندیشی. (شاید این دومی بشود.)

در پست قبلی نوشتم که چرا سه سال و نیم ننوشتم. اما به نظرم کافی نبود. یکی دیگر از دلایلی که فکر می‌کنم باعث شده بود که ننویسم را کشف کردم. وقتی عنوان وبلاگ را گذاشته‌ای «یادداشت‌های در مورد کسب‌وکار نوآورانه» احساس می‌کنی که فقط باید در این مورد بنویسی. هر چه قدر هم که دسته‌بندی مطالب متنوع ایجاد کنی، فرقی نمی‌کند. از طرفی این‌ سال‌ها اتفاقاً آنچه در سر من می‌گذر، بیشتر از آن‌که کسب‌وکارهایی باشد که درگیرش شده‌ام، ربطی به کسب‌وکار ندارد.

درست است که معاون نوآوری هلدینگ تفتا (هلدینگ آی‌تی بانک تجارت) شدم. درست است که معاون درآمد شرکت یکتانت شدم و یا هیأت مدیره‌ی شرکت دیجی‌پی هستم. درست است که این سه سال درگیر کسب‌وکارهای خلاق، نوآور و استارتاپی بودم اما آن‌چیزی که بخش بزرگی از ذهن من را به خود اختصاص داده بود این‌ها نیست.

خوب واضح است که نمی‌آیم بنویسم. اما باید تغییر کرد. باید تغییر داد.

پس من می‌نویسم از هر‌ آنچه دلم بخواهد. من که نمی‌نویسم تا از این طریق کسب درآمد کنم. نمی‌نویسم که جوایز ادبی بگیرم، نمی‌نویسم که چیزی را پنهان کنم. می‌نویسم که عیان کنم. نوشتن کار حرفه‌ای من نیست. کاریست که برای لذت بردن آن را انجام می‌دهم. پس ممکن است روزی از کتاب مورد علاقه‌ام بنویسم که در حال خواندنش هستم. ممکن است روزی از تگرگی که باعث شد درخت گوجه سبز من آسیب ببیند. گاهی از خلاقیت در یک کسب‌وکار و گاهی از یک آسیب اجتماعی و …. خلاصه همین امروز که این یادداشت را می‌نویسم،‌ عنوان سایت را هم تغییر دادم و خلاص. الان راحت هستم برای نوشتن و لذت برد.

درج پاسخ